سفر

زندگی دفتری از خاطر هست. يک نفر در شب ، يک نفر در دل خاک، يک نفر همدم خوشبختی هاست، يک نفر همسفر سختی هاست،چشم تا باز کنيم عمرمان می گذرد ما همه همسفريم تقدير منم اين بود كه بعد از شكست از شهر خود نيز آواره شوم به اميد ديدار دوساتن تا مدتي بهد فعلا كه بايد برم شايد تو شهر ثاني آپ شدم

يا حق

تنهایی

 تنهايی های من لحظات احاطه شدن در خود و گوش دادن به نجواهای درون.در تنهایی میتوانم وسعت دنیایی که مرا احاطه کرده است ببینم . وسعت دنیایی با تمام خوبیها و بدیهای آن. دنیایی که اشیا آدمها افکار انتظارات امیدها ... سازنده آنند. فکر میکنم همیشه انتظاراتی وجود دارد. من از دیگران انتظار دارم و دیگران از من همانطور که یاس و امید وجود دارد .همانطور که چشمها و نگاه ها وجود دارند. همه چیز را میتوان در تنهایی یافت. خیلی از چیزهایی که بدون خلوت تنهایی هرگز به آن فکر نکرده ام . تنهایی را نميتوان يافت زمانی که من با خود بیگانه هستم. چه زمانی من با خود بیگانه ام . در این تنهایی مناظر میآیند افکار میآیند و خود را به نمایش میگذارند.چیزی که من همیشه به آن نیازمندم.در تنهایی به ستاره نگاه میکنم و درخشش نور آن را میبینم .امیدی کوچک.فکر میکنم این نور ستاره نیست ستاره از خود نوری ندارد.  منبع نور ستاره خورشید است. اما همیشه ستاره هایی وجود دارند که ما را به خورشید میرسانند . یا حق